آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات آرتین جون

برای پسرم

کودکم تصویر تو را همواره در آیینه ها دیده ام چه دردنیا یا آیینه همواره در من زیسته ای امروز دانستم تورا به خاطر خودم می خواهم تا با در آغوش گرفتنت آرام شوم تا با عشق ورزیدن به تو از خودم راضی باشم میدانم درنگاه تو آرامش هست که در یک مزرعه خشخاش نیست پس آنگاه که گفتم چه شب ها که بخاطرت نخوابیدم چه رنج ها که بخاطرت ندیدم لذت در آغوش گرفتنت را با منت به یادم آور امشب دیگر میدانم من تو را از سر خودخواهی به این دنیا می آورم مراببخش شاید تو آغوش مرا اینقدر نخواهی که در آغوش ابرهای خوشحالی     ...
27 مهر 1391

کلام نخستین

آرتین عزیزم خیلی وقت از زمانیکه تصمیم گرفتم اتفاقات قشنگی را که با هم تجربه می کنیم ثبت کنم می گذرد اما فرصت نمی شد بالاخره این طلسم شکسته شد و من توانستم وبلاگی را برای ثبت خاطرات مشترکمان بسازم فرزند عزیزم تو در یک صبح قشنگ پاییزی در بیمارستانی در شهر بندرعباس به دنیا آمدی وزندگی مرا سراسر غرق شادمانی کردی هرگز اولین باری که دیدمت و در آغوش گرفتمت را فراموش نمی کنم از شادمانی می گریستم اینقدر خوشحال بودم که تمام دردی را که وجودم را می آزرد فراموش کردم.خدا را شکر کردم به خاطر این هدیه زیبا.     ...
25 مهر 1391

کفش

پسر خوشکلم علاقه عجیب تو به راه رفتن هم برام خیلی جالبه هم باعث تعجب من می شه از دو ماهگی اکثر اوقات دوست داشتی روی پاهات بایستی وبیشتر برای این حالت گریه می کردی هر چقدر بزرگتر می شدی علاقه ات به راه رفتن بیشتر می شد اولین قدم مای کوچیکت خیلی زود برداشتی الانم سرگرمی اصلیت همین راه رفتنه. بیشتر اوقات تنها یه انگشت منو می گیری و شروع می کنی کل خونه رو چرخ زدن و البته بررسی کردن جالبه حتما خودت باید دستم بگیری اصلا اجازه نمی دی من دستت بگیرم. همین باعث شد من و پدرت تصمیم بگیریم برات یه کفش جغجغی بخریم تا وقتی راه میری و صدا میده ازش لذت ببری دیشب بالاخره پس از کلی گشتن تونستیم برات یه کفش پیدا کنیم وقتی پات کردیم و دستت گرفتیم و ...
25 مهر 1391

خیلی دوست دارم

فرزند عزیزم تنها بهانه من برای زندگی در این دنیای پر از هیاهو از همان لحظه که وجودت را احساس کردم تمام قلبم سرشار از عشق به تو شد. هرگز آن لحظه ای را که در من شکل گرفتی و رشد کردی فراموش نخواهم کرد. آرتین جان من گویی با تو دوباره متولد شدم وقتی از نگاه زیبای تو به زندگی نگاه می کنم همه چیز زیباتر و جذاب تر می شود همه چیزهایی که برای من عادی است برای تو جذاب و دیدنی است ساعت ها می نشینی وبا وسایل کوچک وبزرگ بازی می کنی و آنها را بررسی می کنی ومن عاشق این حرکاتت هستم و هرگز از تماشای آن خسته نمی شوم . آرتین جان لحظاتی پس از تولد یه روز من مشغول انجام کارم بودم آرتین شیطون شکلات گرفت اینم نتیجه اش اینجا پنج ماهه بود ...
25 مهر 1391